شما جزء کدام دسته اید ؟
در
این مقاله قصد داریم تفکرات افراد نسبت به ازدواج را دسته بندی کنیم و
هرکدام را مورد نقد و برسی قرار دهیم . به راستی شما جزء کدام دسته اید؟
- گروهی هستند که یا دیر ازدواج می کنند یا ممکن است ازدواج نکنند .
-
گروهی هستند که ازدواج را یک لذت گران ، که فاقد صرفه اقتصادی است می
بینند . از این رو به طریقی دیگر در صدد التذاذ با قیمت کمتری هستند ، این
گروه بیشتر در میان غیر مذهبی ها وجود دارد .
- گروهی دیگر هستند که
ازدواج را مانع پیشرفت خود می دانند ، آن هایی که بیشتر دنبال علم یا ثروت
یا کار و حرفه هستند در این گروه جای دارند ، تصور این ها از ازدواج ، از
اینجا ناشی می شود که برای خودشان فقط یک بعد از زندگی قائلند و در همان
یک جنبه می خواهند رشد پیدا کنند ، از این روست که از ازدواج واهمه دارند
.
اما این قبیل افراد از چند نکته غافلند :
- اول اینکه هنوز معنا و مفهوم ازدواج و زوجیت را در نیافته اند
- دوم اینکه از مفهوم رشد و رشد چند جانبه غافلند .
خیلی
از آن هایی که مدعی اند بعد از ازدواج افت کرده اند ، وقتی در احوال شان
خوب دقت شود ، این نکته فهمیده می شود که قبل از ازدواج رشدشان یک رشد
واقعی و طبیعی نبوده ، بلکه رشد در فضای مصنوعی بوده و دیگر اینکه یک بعدی
رشد کرده اند و بالاخره با این رشد یک بعدی ، یک روزی سقوط می کردند و این
سقوط نه به دلیل ازدواج بلکه به دلیل سست بودن شخصیت خودشان بوده است .
حداقل
توصیه ای که برای اینگونه افراد می توان داشت این است که اگر بخواهند یک
بعدی رشد کنند ، ازدواج می تواند کمک کار آنها باشد ، یعنی اینگونه افراد
می توانند یک نفر دیگر را به عنوان همکار و همراه و در عین حال به عنوان
همسر برگزینند و در همان جنبه نیز دو نفری رشد کنند و فرد هر ایده و
آرزویی داشته باشد بالاخره افرادی که هم سنخ و همفکر وی باشند؛ پیدا می
شود .
اما گروهی دیگر هستند که ازدواج را مانع معنویت و سیر
و سلوک خود می دانند ، این تصور را بیشتر افراد به ظاهر خیلی خیلی مذهبی
اما جزئی نگر دارند ، و این ها نیز از یک نکته غافلند و آن جامعیت اسلام
است .
اسلام معنویت را نمی خواهد در کنج عزلت آدمیان یا گوشه حجره
ها یا در تنهایی ها به انسان عطا کند ، بلکه او را به متن زندگی و اجتماع
می آورد و او را در آن میدان رشد می دهد .
به پیامبر خبر
دادند که گروهی رفته اند کنج عزلت اختیار کرده اند تا خود سازی کنند ،
پیامبر خشمگین به سوی آن ها رفت و گفت آن راهی که شما می روید راه من نیست
. راه من این است که بخورم ، بیاشامم ، با زنان آمیزش کنم و در همان حال
عبادت کنم و در اجتماع زندگی کنم ، آن گوشه عزلت سنت من نیست . سنت من رشد یافتگی در فضای طبیعی اجتماع و زندگی است .
کسانی
که یکسره سرشان در عبادت و کتاب و این گونه مسائل است و نمی خواهند ازدواج
کنند ، دقیقاً مثل کسانی هستند که یک عمر کتاب های آموزش شنا یا دیگر رشته
های ورزشی را می خوانند اما هیچ گاه وارد گود میدان نمی شوند که بفهمند
آنچه که خوانده اند اصلاً به چه دردی می خورد و چگونه می توان از آنها
استفاده کرد.
حتی برای آن هایی که می خواهند سیر و
سلوکی داشته باشند چه محلی بهتر و رشدانگیزتر از صحنه زندگی ، چه جایی
بهتر از واقعیت های زندگی تا بتوان توانائی های فردی را محک زد . چه مکانی
بهتر از اجتماع تا بتوان فهمید فرد چقدر رشد کرده است و چه جایی بهتر از
ازدواج تا بتوان تمرینات را انجام داد .
آنهایی که ترس از ازدواج
دارند ، ترس از امتحان دادن و رشد کردن دارند ، زندگی برای شان مثل استخر
شنا می باشد . تا فرد وارد آن نشده باشد ، نمی تواند بفهمد چقدر شنا یاد
گرفته است .
کسانی که یکسره سرشان در عبادت و کتاب و
این گونه مسائل است و نمی خواهند ازدواج کنند ، دقیقاً مثل کسانی هستند که
یک عمر کتاب های آموزش شنا یا دیگر رشته های ورزشی را می خوانند اما هیچ
گاه وارد گود میدان نمی شوند که بفهمند آنچه که خوانده اند اصلاً به چه
دردی می خورد و چگونه می توان از آنها استفاده کرد ، ازدواج میدان یک
ورزشگاه است تا هر کس هر چه در چنته دارد به بیرون بریزد .
اگر
همه آنچه که در کتاب های اخلاق و سیر و سلوک گفته شده نتواند انسان را آن
قدر رشد دهد که یک زندگی را اداره کند پس چه فایده از این همه وقت و تلاش
و خواندن و خواندن . کسی که عمری را به مطالعه و سیر و سلوک گذرانده ، اگر
آن قدر رشد نکرده که بتواند مسئولیت اداره یک زندگی را قبول کند ، آیا در
رشد او شک نمی کنید و تازه او چه دارد تا به دیگران ارائه کند وقتی خودش
توان انس و مؤانست با دیگری را ندارد .
همه این اصناف و
گروه ها که از ازدواج یا گریزانند و یا روی خوش نشان نمی دهند ، به دلیل
نگاه یک بعدی شان به ازدواج است . هر کس فقط یک بعد آن را می بیند و از
سایر جنبه های آن غافل است ، اما اسلام چون نگاه جامعی به ازدواج دارد و
تمامی ابعاد و فواید و مصلحت های آن را در نظر دارد نگاه بسیار خوش بینانه
و تشویق گرایانه به ازدواج دارد ، چرا که انسان در اثر ازدواج رشد می کند
و همین رشد یافتگی است که ملاک برتری می شود .
نماز متأهل
ارزشی 70 برابر نماز مجرد دارد ، چرا که یک متأهل کارش را می کند ، تأمین
اقتصادی و تنظیم یک زندگی را نیز بر عهده دارد ، از وجود خودش برای دیگری
مایه می گذارد وخیلی وظایف و مسئولیت های دیگر را بر عهده دارد،آن وقت به
نماز می ایستد و مسلماً این نماز ارزشمندتر است از نماز یک مجرد است که نه
بازدهی اقتصادی فراوانی دارد ، نه وظایف اجتماعی و خانوادگی چندانی بر
عهده دارد و نه بازدهی عاطفی آنچنانی دارد .
منبع : برگرفته از کتاب " یک انتخاب مناسب " نویسنده : محمود یزدانی – با تلخیص
مقالات مرتبط :